جمهوری دموکراتیک سخن
محمد ضیا ضیا محمد ضیا ضیا

 

 

 ناشر هفته نامه "افق" استرالیا 

در قلمرو جمهوری دموکراتیک سخن، هر کس حق دارد آنچه در ذهنش خطور میکند، آنر از طریق صدا، نوشته وهر وسیله دیگرباز تاب دهد. با درد وافسوس، شماری حتی در جوامع دموکراتیک وجود دارند که در کلیت، حقیقتِ دموکراسی را درک نکرده اند ویا عمداً به آن اعتنایی نمی کنند. آنها دست به اعمالی می زنند که نتایج ناباب ونامطلوب به بار می آورد، آنگاه هم به خود شان وهم به دیگران خساره و آسیب می رسانند.

آزاد گویی وآزاد نویسی، بخشی از داشته های دموکراسی به شمار میرود. بسیار دیده شده که این پدیده نیز دستخوش بی خبران وگاهی ساده انگاران وزمانی هم بی ارزش دانیهای نابخردان قرار گرفته که سخن، دمو کراسی، شخصیتِ گوینده یا نویسنده وموضوع (شی، شخص، گروه، اجتماع ... ) را متضرر می سازند.

نوشته به معنای واقعی آن تصویر منظم و چوکات شدۀ سخن است که بخش سر شاراز آگاهی جمعی به حساب میرود. انسان آنرا ازطریق آموزشِ ارادی منحیث یک مسلک، توام با تمرین و تجربه در موجودیت استعداد ذاتی به دست می آورد. به هر اندازه، کسی چیزی می نویسد ویا چیزی را می خواند( موضوع یا محتوا قید نیست)، اگر با نوشتن یا خواندن سطحی برخورد نماید، یعنی نوشته اش ضعیف باشد ویا آنچه را که میخواند بصورت درست آنرا تحلیل نکند، مستقیماً تناسب دارد به نداشتن آگاهی ومهارت همان شخص در برابر مسلک نویسنده گی ( نظم- نثر) و موضوع ومحتوایِ همان نوشته و عین حقیقت به خواننده یی راجع میشود که مفهوم را از نوشته اخذ کرده نمی تواند، چنانچه برخ افراد نویسنده گی را دست کم گرفته، حقایق مختلف علمی، فرهنگی، عاطفی، اجتماعی... را طوریکه لازم است از قلم تراوش داده نمی توانند. آنها علاوه ازانکه حق مطلب را افاده نمی کنند، خواننده را نیزسرگیجه ساخته وخود را رسوا میسازند. در مقابل کسانی هم وجود دارند که آنها به خوانش دسترسی کافی ندارند وعقل شان به محتوا وکنه موضوعی نوشته قد نمی دهد، دران صورت گاهی شکل نوشتاری مطلب یا خود نویسنده ویا محتوای مطلب را به باد انتقاد ناسالم میگیرند.

چیزی که در میان هموطنان ما نظر به عوامل مختلف (بحث جداگانه میخواهد) طی نزدیک به سه دهه به وجود آمده است، هرکس به شمول مکتب خوانده ها ، فاکولته خوانده ها وحتی کادر های علمی که در رشته های مختلف دارای تحصیلات عالی واکادمیک اند، بیشترین آنها به نوشتن مقالات اجتماعی وسیاسی ناشی از اوضاع واحوال جگر سوز در کشور ما جریان دارد، پرداخته اند. وچه بسا شخصیت هایی که شاگردان، استادان یا کارگزاران علوم تجربی، سیاسی، اجتماعی ... بوده اند، به شعر وشاعری دست زده اند. از حقیقت نگذریم که درمیان این شخصیت ها، آثار بس ارزنده در نظم ونثر به وجود آمده است که ماندگاری آثار شان را کیفیت همان آثارشان تضمین می کند. جانب دیگر قضیه این است که این دسته اشخاص توانسته اند همان ضوابط اساسی نویسنده گی یا شاعری را به هر شکلی که بوده به مفت حاصل نکرده اند. یعنی علاوه از استعدادی که آنها در خود یافته اند، به مطالعه، مشاوره، پیگیری، تقبل زحمت و ده ها تلاش دیگر دست زده اند تا آثار مورد پسند را به خواننده ها ارائه نمایند. آن وقت اگر کتاب، مقاله یا شعر شان از هر وسیله یی که به نشر رسیده است، (صرف نظر ازینکه متاسفانه مطالعه وکتابخوانی نزد هموطنان ما در سطح بسیار ضعیف قرار دارد)، اماعلاقمندان (چشم درد) آنرا پیدا کرده ومورد استفاده قرار داده اند. بازهم در برابر این حقیقت چیز دیگری را می یابیم که برخ کسان با یک مقدار استعداد نیم خام ونیم بریان، بدون آنکه در مورد نویسنده گی، بویژه شعر وشاعری مطالعه داشته باشند، یا شعری را که ( به زعم خود شان ) می سرایند؛ آنرا، حد اقل از نظر استادان وصاحب نظران بگذرانند، در فرجام سروده هایشان را پهلوی هم قطار کرده، آنرا به چاپ میرسانند وتوقع دارند، کتاب شان را مردم خریداری کنند !!

قابل تذکر است، همانطوریکه دسترسی مردم به پخش ونشر آثار از طریق چاپ کتاب وسایر نشرات خطی کاغذی چون روزنامه، مجله... وهمچنان نشر الکترونیکی به وسیله تار نما ها، سایتها ... وغیره خوشبختی های زایدالوصف را به وجود آورده است، این دسترسی ها به همان اندازه، آفت هایی را نیز با خود دارند که مسئولیت کثیرالجوانب آن به سوی ناشران وسایل اطلاعات جمعی بر میگردد. از جمله در پخش ونشر نوشته ها از نظر شکل ومحتوا به اختصار می پردازیم:

ناشر رسالتمند وظیفه دارد، آنچه را در قلمرو جمهوری دموکراتیک سخن به نشر میرساند، بیشتر از نویسنده یا شاعر، پهلوهای مختلف مطالب را از نظر شکل ومحتوا که در چوکات قابل قبول و آبرومندانۀ املایی وانشایی باشد، با توجه به ابعاد اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی، میهنی ... آن مورد دقت قرار بدهد. بسیار به ملاحظه رسیده که یک تعداد نشریه های کاغذی یا برقی بدون آنکه مطالب ارسالی نویسنده گان و شاعران واقعی یا (شاعر نما ها) را بخوانند، به نشر آن اقدام میکنند. این ناشران محترم متوجه باشند، نشر مطالب بی کیفیت، صدمه سنگین به نشریه خود شان می زند واز جانب دیگر جفای بزرگ را به حق صاحب نوشته یا شعر؟ روا میدارند. به این دلیل که صاحب نوشته یا شعر؟ را از تلاش ومطالعه باز میدارند وتنبل میسازند. از سوی دیگر این نویسنده ها یا شعرا؟ نوشته یا شعرِشان را بی عیب وبی نقص تلقی میکنند. درین مورد خودم به حیث ناشر بارها به این مشکل مواجه شده ام که بعض از هموطنان چیزهایی را به نام شعر؟ ارسال کرده اند، اگر من موافقت نکرده ام، فوراً این جمله را به من حواله کرده اند، که این شعر؟ وبسیاری اشعارم از فُلان سایت ویا از فُلان نشریه بیرون شده است ... وچه بسا ازهمین عزیزان اگر جایش بیاید، میگویند: ( من نه شاعر هستم ونه نویسنده، این کار ها را شوقی میکنم) ما به این عزیزان با توجه به این مثال، چنین پیشنهاد میکنیم:

زیاد کسان پیدا میشوند که به اندازه های کم یا بیش به موسیقی علاقمندی وبلدیت دارند، آنها اگر خواسته باشند میتوانند در خانه، با دوستان ضمن یگان محفل ودر بعض جاهای دیگر آواز خوانی کنند وغورۀ دلِ خودرا آب بسازند. اما اگر با صدای (بی لَی) و(بی سُر) در یک جمعیت یا محفلی که باید درآنجا مردم موسیقی خوب بشنوند، نباید کاری کنند که هم خود وهم دیگران را به تکلیف بسازند. بلی! خوب تمرین کنند، از استاد یاد بگیرند وخوب زحمت بکشند، انگاه میتوانند به حیث یک آواز خوان خوب بدرخشند. آن وقت هم خودشان احساس لذت میکنند وهم مردم آنها را به نیکی بدرقه میکنند.

یک مثال عینی دیگر:

اگروسایل نشرات جمعی را به نمایشگاه قیاس کنیم، مواد نمایشگاه از هرچیزی مثل نمایشگاه های نقاشی، خطاطی، عکاسی، صنعت ... در آنجا هنرمندان، صنعتگران ... بهترین آثار شان را نظر به سن وسال وبرخ مشخصات دیگر به نمایش میگذارند. از جمله اگر نمایشگاه نقاشی را در نظر بگیریم هیچگاه آثار نقاشان پخته کار وپخته سال را در کنار آثار نقاشی اطفال وتازه کاران در معرض نمایش نمی گذارند.

بنابران اگر نشریه ای میخواهد صدا ها یی را که از طریق نوشته بلند میشوند، در گلوهاخفه نکنند، حتی المقدور با آرایش وپیرایش مسلکی، مطالب را قابل نشر بسازند ویا ستونها یا صفحات اختصاصی برای تازه کاران ایجاد کنند ودر پهلوی آن نویسنده یا شاعر محترمِ تازه کار یا ضعیف کار، با ناشر بسیار سخت نگیرد، (دو دل که یک دل شود، مراد دل حاصل میشود).

شما چه نظر دارید؟

 






December 8th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي